کد مطلب:252454 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:264

ویژگیهای سیاسی امام
حضرت هادی سرشار از علوم نقلی و عقلی بود كه همسان پدران تابناكش پیوسته در راه تعلیم و آموزش آن به طالبان علم و دانشجویان كوشا بوده است. این پیشوای نیك سرشت چون پدران خود راه استوار و مستقیم و طریق حق و عدل و امن و ارشاد و هدایت را برای رهروان حقیقت و پویندگان راه سعادت روشن و مشخص ساخته و به آموزش و روشنگری جامعه مشغول بوده است و به همین جهت و جهات دیگر بود كه فرماندار خیانتكار مدینه، عبدالله بن محمد هاشمی از محبوبیت امام هادی در میان مردم به تشویش و نگرانی افتاد و برای خوش رقصی و تحصیل وجهه ی سیاسی طی گزارشی، خلیفه را از مقام اجتماعی امام می ترساند، حكمران مدینه نسبت به امام خوش بین نبود، زیرا امام را مانع پیشرفت فساد و خیانتهای خود می پنداشت، او و دستیاران اوباش و متملقش كوشش داشتند كه امام را از شهر مدینه دور سازند، تا با فراغت بال دست به اموال و نوامیس مردم دراز كنند آنها پایه حكمرانی و قدرت خود را بر تیره بختی اجتماع،



[ صفحه 40]



سرگردانی زنان بی پناه، اشك یتیمان گذاشته بودند و حضور پیشوای دهم شیعه را خار راه هدف خود می دانستند. به همین جهت او و گروهی رذل به اشارت و پیروی از رئیس خیانت پیشه خود نامه ها بدین مضمون به متوكل نوشتند: ای متوكل بدان كه عده كثیری از مردم پیرامون علی هادی گرد آمده اند و روز به روز گرایش و توجه مردم به علی هادی بیشتر می شود و او را امام و پیشوا خطاب می كنند. باید متذكر شد كه مردم آن روزگار هرگز به پیشوا یا رهبر معنوی یا مادی دیگر كمترین توجه را نداشتند و این امر را با بینش و درك خود یافته بودند كه اگر رهبر و پیشوایی فاقد شایستگی و ارزش برای رهبری و فرماندهی باشد محكوم به نابودی و عدم توجه است. بدین سان حضرت هادی كه واجد ارزشهای اخلاقی و لائق رهبری بود در اطرافش پروانه وار می چرخیدند، او حقیقتا مردم را به راه راست هادی و رهبر بود، زندگی ساده و بی آلایشی داشت، و نمونه یك انسان كامل بود مردم به یكدیگر می گفتند علی هادی (ع) كه دختر زاده پیامبر و از فرزندان علی مرتضی (ع) است روشی انسانی دارد: به راستی همیشه با مردم و در اعماق اجتماع است. اگر آئین اسلام این است كه او رهبری می كند پس «مفتی» شهر و، حكمران مكه و مدینه كه از خدا و رسولش بی خبرند، چه می گویند؟

این زمزمه ها، خورده گیری ها، انتقادها، دهان به دهان و گوش به گوش به بریحه كه در آن زمان امام جمعه حرمین بود و از خاندان عباسی به شمار می رفت و عبدالله بن محمد كه حكمران بود می رسید، بریحه مردی مزور بود كه هر چه ریا و سالوسی به خرج می داد، نمی توانست



[ صفحه 41]



مردم را به سوی خود جلب كند! حقه ها و نیرنگ های او را اجتماع خوب شناخت و دانست كه این شیاد و عوام فریب، حقه باز و معركه آراء و هوچیگر پلیدی است.

این عنصر خود فروخته، بلعم یا عور زمان پیشوای دهم اسلام است ولگردان و چاپلوسان دستگاه قدرت هم، از فرصت استفاده نمودند، یك سخن ساده و بی پیرایه امام را با شاخ و برگها به تعزیه گردانهای خلافت عباسی بردند، هیئت حاكمه هم از آزار و تحقیرهای بسیار نسبت به امام اجتناب نمی كرد روش زشت همچنان ادامه داشت، متوكل هم از ابتدا، با دودمان علی (ع) دشمن بود.

خبرها و گزارشها، خلیفه تازه به دوران رسیده عباسی را نسبت به امام خشمگین تر ساخت و دستگاه جاسوسی او هر چه بیشتر شیعیان را كنترل می كرد و بر آنها سخت می گرفت.

این فشارها، تعقیبها، قتل عامها، ترورها، جلادی ها همگی به نفع اصالت رسالت امام حكم می كند و به وضوح نشان می دهد كه شخصیت امام یك نمونه عالی و ممتاز انسانی است كه توانسته است در محیط و قلمرو حكومتی عباسیان نفوذ و تأثیر شایان توجهی بنماید و این خود مبین كمال صفات و لیاقت او از هر جهت برای رهبری و زعامت توده امت مسلم است.

اوضاع و احوال سیاسی و مداهنه و چاپلوسی كارگزاران سیاست استحماری خلافت عباسی در مدینه، برای كسب امتیاز مادی و تحصیل موقعیت سیاسی از دستگاه خلافت و تبلیغات ننگین اجتماعی و پشت پا زدن به همه شئونات معنوی و توسل به مادیت طاغوتی و سایر



[ صفحه 42]



عوامل ضد انسانی و غیر اسلامی سایه شوم خود را كم كم بر سر مسلمین می افكند و بدون اینكه رسالت مقدس الهی كه رسالت تحقق و تجسم حق و عدل و تقوی و ساختن و پروردن وجدان آگاه انسانی است به مرحله كمال برسد، در حال سقوط و انقراض بود، كه ناگهان ندای شیطانی متوكل، امام هادی را از مدینه منوره، شهری كه مركز تنویز و تحویل افكار و عقاید و كانون درخشنده ای بود كه از آن تشعشع نور اسلام و سازندگی و رزمندگی و مبارزه، ساطع می گشت و پرچم افتخار و شكوهمندی آن در تمام نقاط آباد آن روزگار به اهتزاز درآمده بود، به سامرا مركز فرماندهی و جاه طلبی و شهوت رانی خلیفه های عباسی، انتقال داد.

اما، امام ساكت نمی نشیند كه در آنجا نیز برای اتمام و اكمال رسالت و مسئولیت خویش به پای برمی خیزد و نور خدا را با كوشش ها و فعالیت های آگاهانه خود به اوج درخشندگی می رساند.

یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو كره الكافرون.